در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
ظلمت و تاریکی همهجا را احاطه کرده بودتاریکی و سردی بر همهچیز چیره شده بود ،قلبها بیعشق و چشمها گریان و دستهایمتهی بود.هیچ در کف نداشتم ،درمانده و ناامید سر بر اسمان برداشتم
گزارش عملکرد لژیون 9 (کمک راهنما حدیث)
عشق ,تاریکی ,،درمانده ,نداشتم ,کف ,تهی ,تهی بود ,دستهایم تهی ,بود هیچ ,هیچ در ,کف نداشتم
درباره این سایت